لبریزی از تلخیای قهوه استکان واری می نوشی تلخیهای خود را شوکران واری هر روز را در دود و در الکل لجن گیری هی میروی از دست چون آب روان واری از زل زدن در آب و در آیینه میترسی نفرینیای دنیای خویشی، طالبان واری تا مغز مغز استخوان سَم کردهای پمپاژ پیچیدهای در خود چو مار نیمهجان واری در خشت خشت خاطراتت ناله میپیچد دیوار زندانهای تلخ دختران واری غرق فراموشیای خویشی در هیاهوها از بس که از خود رفتهای چون مردگان واری ای منهدم در خویشتن باردگر برخیز هر چند ویرانی بودای بامیان واری هرچند ویرانی خدای بامیان واری. *** به استقبال از قانون مشاعره گروه حمارت طالبانی.
@AsifAshnaa چنگیز خان خان خان ، امیر تیمور جهانگشا و الکساندر برزگ دنیا را با گیریه و ناله فتح کردن.
@AsifAshnaa چیزی نمانده که دیوانه وار در کوچه ها بیگردی شعرت نی وزن دارد ونی قیافه
@AsifAshnaa فعلا به پنجاه فیصد رسیدی یکسال بعد مطلق دیوانه میشی بخیر