لمپنها پرواز میکنند! دهانشان تنگ، دیگر دریچههاشان اما تنگهی ماژلان را ماند، محل تصادم اطلس و آرام را تا دماغهی هورن در خود جای میدهند. آبهای سنگین و سبک، درونشان مدام بر روی هم میخزند، چگالی شناورند. لمپنها پرواز میکنند! چونان کَکهایی که در لابلای پرهای سینهی سُهرهای پنهانند، پس به هنگام باز و بسته کردنِ دهان و مکیدن خونِ پرنده، با شنیدن صدای او خیال میکنند که چه خوشالحانند! لمپنها پرواز میکنند! چونان پیامبری سوار بر الاغش شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و سپس به آسمان هفتم رفته و در راه برگشت در کسری از ثانیه قبلهشان را تغییر میدهند، پس بادنماها را با نام آسمانیِ قبلهنما به کار میبرند. چونان دیگر نامهای جدیدی که بر تمام قصههایعهد عتیق گذاشتهاند. لمپنها پرواز میکنند. تنها و گروهی! اما تنها و تنها در مسیر باد! چونان مگسی بیوزن پس همواره رقصان در بادهای موسمی، بی سایه! بی صبر !