دعوام کرده بود سر یه چیز بیخود مثل همیشه، چهار پنج سالم بود. منم قهر کردم رفتم توی راهرو خوابیدم روی موکت. بعد از یه ساعت فکر کنم اومد بغلم کرد و منو برد گذاشت توی رختخوابم. تنها خاطره ای که از بغل کردنش دارم همینه، همیشه در حسرت ذره ای از محبت بودم از سمت پدرم! 😢
دعوام کرده بود سر یه چیز بیخود مثل همیشه، چهار پنج سالم بود. منم قهر کردم رفتم توی راهرو خوابیدم روی موکت. بعد از یه ساعت فکر کنم اومد بغلم کرد و منو برد گذاشت توی رختخوابم. تنها خاطره ای که از بغل کردنش دارم همینه، همیشه در حسرت ذره ای از محبت بودم از سمت پدرم! 😢
@Persian_coder درود ، شما برنامه نویسی رو در چه سطحی دانش دارید ؟