در دل خاک و مرز تازه آشنا دختری خسته از راه بیپناه و تنها در کنار چمدانهایی که تمام دار و ندار غربتش را در خود جا دادهاند سر بر بازوی خودش گذاشته و خوابیده شاید تکیه گاه که غیر بازوی خودش نیست شاید به امید فردای که در آن تبعیضی نباشد نژادی نباشد مرزی نباشد تنها انسان باشد
0
0
4
78
0
Download Image