به رسمیت شناختن حکومت طالبان توسط روسیه، نهتنها گرهی از بحران موجود نمیگشاید، بلکه زمینهساز انزوای بیشتر میگردد. روسیه امروز خود با چالشهای عمیق بینالمللی روبرو است و در مسیر انزوا گام برمیدارد. کشوری که زمانی مدعی نقشآفرینی راهبردی در منطقه بود، اکنون توان ایفای نقش یک شریک استراتژیک را از دست داده است. تاریخ، فراموشکار نیست. تجاوز بیشرمانه اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۷۹، با خود خون و آوارگی میلیونها افغان را به همراه آورد. لشکرکشیای که در لفافه کمک و دوستی عرضه شد، در واقع سرکوب اراده یک ملت بود. عدهای از مهرههای گوشبهفرمان را تا به دندان مسلح ساختند و کوشیدند با زور و تفنگ، بر مردم ما حکومت کنند. اما مردم افغانستان، چنان درسی تاریخی به آنان داد که هنوز پس از دههها، از حافظه سیاسی کرملین پاک نشده است. اکنون که روسیه در تقلای بازسازی نفوذ پیشین خود در منطقه است، دست به اقدامی میزند که بیشتر شبیه انتقامجویی تاریخی است تا بازیگری هوشمندانه دیپلماتیک. اینگونه مانورهای تاکتیکی و رفتارهای پارادوکسیکال، ماهیتی شکننده و ناپایدار دارند. هم مسکو و هم طالبان بهخوبی آگاهاند که این بازیهای سیاسی، نتایجی فراتر از تداوم بیثباتی به همراه نخواهد داشت.