Search results for #احمد_شاملو
ناگهان عشق؛ آفتابوار، نقاب برافكند و بام و در، بهصورت تجلی درآكند شعشعهی آذرخشوار فرو كاست و انسان برخاست...! #احمد_شاملو
@maryie64 کاش دلتنگی نیز نام کوچکی میداشت تا به جانش میخواندی: نام کوچکی تا به مهر آوازش میدادی، همچون مرگ که نام کوچک زندگیست. #احمد_شاملو
درخت با بهار و ماهی با آب زنده است، و من با حرفهای تو. #احمد_شاملو
در هر دیوار این خانه، قصهای از عشق نهفته است، گوشهها، شاهد رازهای ما. #احمد_شاملو #معمار #طراح_داخلی #interiordesign #HomeDesign #architecturedesign
از تو حرف میزنم چنان نوبرانه میشوم؛ که بهار هم دهانش آب میافتد… #احمد_شاملو
قصه ی این روزهای ما است؛ “هر گاو گند چاله دهانی، آتش فشان روشن خشمی شد…” #احمد_شاملو
میانِ خورشیدهای همیشه زیباییِ تو لنگریست... خورشیدی که از سپیدهدمِ همه ستارگان بینیازم میکند. نگاهت شکستِ ستمگریست... نگاهی که عریانیِ روحِ مرا از مِهر جامهیی کرد #احمد_شاملو
اگر لبها دروغ میگويند از دستهای تو راستی هویداست و من از دستهای توست که سخن میگويم #احمد_شاملو
@Javad__70 کیستی که من جز او نمی بینم و نمی یابم دریای پشت کدام پنجره ای؟ که اینگونه شایدهایم را گرفته ای زندگی را دوباره جاری نموده ای پرشور زیباوروان! #احمد_شاملو
@khazanzadeh11 کیستی که من این گونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم … #احمد_شاملو
@nazanin_amini63 و چشمانت رازِ آتش است و عشقت پیروزی آدمىست هنگامیکه به جنگ تقدیر میشتابد، و آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مُردن.... #احمد_شاملو
همه لرزشِ دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریزگاهی گردد. #احمد_شاملو #ابراهيم_در_آتش
/۲ #استاد_علیرضاشجاعپور درباره این شعر گفت: این شعر اشاره به ناسزا گویی #احمد_شاملو به فردوسی دارد و نزدیک به ۲۵ سال پیش در امریکا سروده شده است. اینک پلشت فرومایه ای به نام #زینب_موسوی وپلشت یافه باف فرومایه دیگر به نام #مهدی_خلجی مرزهای وقاحت را درنوردیدند،
درخت با بهار و ماهی با آب زنده است، و من با حرفهای تو ... #احمد_شاملو 🌱
مرا تو بیسببی نیستی به راستی صِلَتِ کدام قصیدهای ای غزل؟ ستارهبارانِ جواب کدام سلامی به آفتاب از دریچهی تاریک؟ کلام از نگاه تو شکل میبندد خوشا نظربازیا که تو آغاز میکنی! #احمد_شاملو #شبانه
@mohammadreza443 یادته می گفتی دلهای ما که بهم نزدیک باشد، دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم؟ دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودنهای دور می ترسم... #احمد_شاملو
همه عمر را عاشق بودهام، تو خود این را بهتر میدانی… اما هرگز عشقی چنین پرشور نداشتهام عشقی که تنها هنر من، هنر کلام، در برابر آن بیرنگ میشود... #احمد_شاملو
پیمانه ها، به چهل رسید و از آن برگذشت… افسانه های سرگردانی ات ای قلب در به در به پایان خویش نزدیک می شود… #احمد_شاملو
بخشی از قطعهُ بلند "پیغام" اثرِ زندهياد #احمد_شاملو که در آن به #جنایاتِ دورانِ آغازینِ رژیمِ #ولایت_فقیه در کشتارِ #دگراندیشان از جمله #کنشگرانِ جانباختهُ ترکمن (توماج، مختوم، جرجانی، واحدی) و همچنین #کاک_فواد پرداخته؛ ادامه مطلب : gozaar.net/a/25974