هرگز نبوَد شهد که بر وی مگسی نیست یا گلبن سوری که بر آن خار و خسی نیست بس حلقه زدم بر در و ، حرفی نشنیدم من هیچ کسم یا که درین خانه کسی نیست یاران همه رفتند و منم خسته و ره تار آوخ که درین قافله بانگ جرسی نیست هرکس که تو بینی به جهانش هوسی هست غیر از تو مرا در همه عالم هوسی نیست کوتاه مرا دست و ، تو بس شاخ بلندی دانم که به دامان توام دسترسی نیست (بیدل) ز پی حشمت و جاه است بر این در کز دوست بهجز دوستیاش ملتمسی نیست
0
0
5
521
0