کسی که خدا ناباور است، شاید وجدان داشته باشد؛ اما کسی که اصل ندارد، نه از خدا میترسد، نه از وجدان. معاشرت با آدم بی دین و بی باور، به مراتب شرافتمندانه تر است از هم نشینی و دوستی با آدم دیندارِ بی اصول. چون آدم بی اصول، به هر کاری قادر است. بی اصولی خطرناکتر از بیدینی است. چون بی دینی، لااقل میتواند نوعی از صراحت باشد؛ نوعی از صادق بودن با خود. اما بی اصولی، یعنی پشت نقاب هر باوری میتوان پنهان شد. آدم بی اصول میتواند امروز مدافع حقوق زن باشد و فردا مشاورِ معامله با طالب. میتواند امروز شعار برابری بدهد و فردا شریک ظلمِ طالبان باشد، بیآنکه حتی شرم و حیایی داشته باشد. و ما در افغانستان با فقدان اصول مواجهیم؛ نه فقط در ساختار های سیاسی، که در شخصیتهای تاثیرگذار، در کنشگران، در اهالی فهم و دانستگی که خود را در کتگوری نخبگان به حساب می آورند. بسیاری، نه به پرنسیب اخلاقی وفادارند، نه به وعده های خود، نه به حافظه تاریخی این ملت. هم اصول جهانی را زیر پا میگذارند، هم اصول خود ساخته خود را قربانی مصلحت میکنند. و بدتر از همه، با زبان « انسانیت» و «دلسوزی » و « واقع گرایی» این بیاصولی را توجیه میکنند. عدهای به اسم « منافع ملی » از هر سازشی دفاع میکنند، بی آنکه بپرسند کدام ملت؟ کدام منفعت؟ وقتی نیمی از ملت، زنان، از ابتداییترین حقوق انسانی محروم اند، چگونه میتوان از منافع ملی سخن گفت؟ عدهای دیگر در لباس فعال حقوق بشر، در نشست هایی شرکت میکنند که هدفشان « تعامل سازنده» با جنایتکارانی است که دقیقا همین حقوق بشر را نابود کردهاند. انگار هیچچیز مقدس نیست؛ نه آزادی، نه حقیقت، نه حتی درد مردم. و آدم بیاصول، حفره سیاهی است که هر چه به او بدهی، درونش گم میشود. حتی زبان، حتی ایمان، حتی امید. و وقتی چنین انسان هایی در موقعیت های حساس قرار میگیرند، در دیپلماسی، سیاست، رسانه، نهادهای بینالمللی، خطری که ایجاد میکنند، تنها فردی نیست؛ ساختاری است. اعتماد عمومی را از بین میبرند، صدای عدالت را مخدوش میکنند و چهره حقیقت را تحریف. جامعهای که اصول نداشته باشد، قهرمانی اصیل هم نمی ماند. فقط فیگورهای مقطعی مانورِ قهرمان های پوشالی را می دهند. و در کشوری مثل افغانستان، که زخمهایش عمیق و جاری است؛ نبودنِ اصول و نداشتنِ اصول یعنی خیانت مضاعف. ما نیاز به دین نداریم، اگر قرار است فقط نقابی بر بیوجدانی باشد؛ ما به انسانهایی نیاز داریم که « اصل» داشته باشند؛ هر اصلی، که پایبندی به آن آنها را قابل پیشبینی، قابل اعتماد، و در برابر قدرت، مقاوم کند.
@sahraakarimi ت آز آن دست آدمها ناپایدار و بی اصولی، یک روز فمینست خداناباوری، روزی ام در حضور ملاهای شیعه ولایت فقیه رقص میکنی.
@sahraakarimi سرشت انسان خود مستقل از دین عمل میکند.
@sahraakarimi دقیقن. حامیان گروه تروریستی تالبان، یک اصول دارند و آن اینکه گروه جنایتکار و وحشی تالب از قوم خود شان است.