همیشه میگیم از کجا ضربه میخوریم؟ و یا چه باید بکنیم؟ یکی از بزرگترین غیبتها در فضای رسانهای ایران، نبود محتوای سرگرمکنندهی باکیفیت است. این خلأ مثل یک میدان خالی عمل کرده که حکومت و تولیدکنندگان سطحی بهراحتی آن را تصرف کردهاند. در حالی که در جهان امروز، محتواهای بهاصطلاح «زرد» چه در قالب شوهای تلویزیونی، چه در قالب محتوای شبکههای اجتماعی ابزار قدرتمندی برای درگیر کردن ذهن و احساس مخاطباند. این محتواها، حتی اگر سطحی به نظر برسند، نقشی کلیدی در شکلدهی به عادتهای مصرف فرهنگی مردم دارند. اما نکته مهم این است: زرد بودن همیشه به معنای مبتذل بودن نیست. همانطور که میتوان رمان سرگرمکنندهای نوشت که از نظر ادبی ارزشمند هم باشد، میتوان محتوای سرگرمکنندهای ساخت که استانداردهای فنی و اجتماعی داشته باشد، توهینآمیز یا ضد انسانی نباشد، و حتی بهطور غیرمستقیم ارزشهای آزادیخواهانه را تقویت کند. یعنی زرد بودن میتواند «هوشمندانه» هم باشد. مشکل بخش بزرگی از جریان روشنفکری ما اینجاست که سرگرمی را جدی نمیگیرند. با این تصور که «امر آگاهانه» و «امر سطحی» دو دنیای جدا از هماند، هرگونه برنامهی سرگرمکننده را دستکم گرفته و عملاً این میدان را واگذار کردهاند. اما واقعیت این است که حکومت دقیقاً همین بیتوجهی را نقطه قوت خود ساخته و با تسلط بر عرصه سرگرمی، مردم را پیش از ورود به سیاست، در مدار ایدئولوژی خود قرار میدهد. به زبان دیگر، وقتی مخاطب در جستجوی سرگرمی هیچ آلترناتیوی نمییابد، ناخودآگاه به همان محصول حکومتی یا مبتذل تن میدهد، و این خود نوعی مهندسی نرم افکار عمومی است. از منظر منابع هم، ساخت چنین برنامههایی نه بودجهی کلان میخواهد و نه امکانات خارقالعاده. در خارج از کشور، نیروی انسانی متخصص و برنامهسازان باتجربهی ایرانی فراواناند و با سرمایهای نسبتا محدود میتوان محتوای سرگرمکنندهی جذاب و استاندارد تولید کرد. سود حاصل از این محتواها هم میتواند به پروژههای عمیقتر از ترویج حقوق زنان گرفته تا مبارزه برای آزادی تزریق شود. یعنی سرگرمی نه رقیب فعالیت سیاسی، بلکه بازوی حمایتی آن است. بنابراین، وقت آن است که اپوزیسیون و نیروهای تحولخواه از برج عاج نظری پایین بیایند و بپذیرند که میدان واقعی مبارزه فقط «بیانیههای تئوریک» نیست. سرگرمی بخشی از زیست روزمرهی مردم است و اگر در آن حضور نداشته باشیم، رقیب تمام این فضا را به نفع خود مصادره خواهد کرد. به بیان ساده، اگر آزادیخواهان نتوانند قبل از تصرف فضای سیاسی، فضای ذهنی مردم را با ابزار سرگرمی به خود اختصاص دهند، پیامشان در هیاهوی سرگرمیهای حکومتی بهسادگی محو خواهد شد.
همیشه میگیم از کجا ضربه میخوریم؟ و یا چه باید بکنیم؟ یکی از بزرگترین غیبتها در فضای رسانهای ایران، نبود محتوای سرگرمکنندهی باکیفیت است. این خلأ مثل یک میدان خالی عمل کرده که حکومت و تولیدکنندگان سطحی بهراحتی آن را تصرف کردهاند. در حالی که در جهان امروز، محتواهای بهاصطلاح «زرد» چه در قالب شوهای تلویزیونی، چه در قالب محتوای شبکههای اجتماعی ابزار قدرتمندی برای درگیر کردن ذهن و احساس مخاطباند. این محتواها، حتی اگر سطحی به نظر برسند، نقشی کلیدی در شکلدهی به عادتهای مصرف فرهنگی مردم دارند. اما نکته مهم این است: زرد بودن همیشه به معنای مبتذل بودن نیست. همانطور که میتوان رمان سرگرمکنندهای نوشت که از نظر ادبی ارزشمند هم باشد، میتوان محتوای سرگرمکنندهای ساخت که استانداردهای فنی و اجتماعی داشته باشد، توهینآمیز یا ضد انسانی نباشد، و حتی بهطور غیرمستقیم ارزشهای آزادیخواهانه را تقویت کند. یعنی زرد بودن میتواند «هوشمندانه» هم باشد. مشکل بخش بزرگی از جریان روشنفکری ما اینجاست که سرگرمی را جدی نمیگیرند. با این تصور که «امر آگاهانه» و «امر سطحی» دو دنیای جدا از هماند، هرگونه برنامهی سرگرمکننده را دستکم گرفته و عملاً این میدان را واگذار کردهاند. اما واقعیت این است که حکومت دقیقاً همین بیتوجهی را نقطه قوت خود ساخته و با تسلط بر عرصه سرگرمی، مردم را پیش از ورود به سیاست، در مدار ایدئولوژی خود قرار میدهد. به زبان دیگر، وقتی مخاطب در جستجوی سرگرمی هیچ آلترناتیوی نمییابد، ناخودآگاه به همان محصول حکومتی یا مبتذل تن میدهد، و این خود نوعی مهندسی نرم افکار عمومی است. از منظر منابع هم، ساخت چنین برنامههایی نه بودجهی کلان میخواهد و نه امکانات خارقالعاده. در خارج از کشور، نیروی انسانی متخصص و برنامهسازان باتجربهی ایرانی فراواناند و با سرمایهای نسبتا محدود میتوان محتوای سرگرمکنندهی جذاب و استاندارد تولید کرد. سود حاصل از این محتواها هم میتواند به پروژههای عمیقتر از ترویج حقوق زنان گرفته تا مبارزه برای آزادی تزریق شود. یعنی سرگرمی نه رقیب فعالیت سیاسی، بلکه بازوی حمایتی آن است. بنابراین، وقت آن است که اپوزیسیون و نیروهای تحولخواه از برج عاج نظری پایین بیایند و بپذیرند که میدان واقعی مبارزه فقط «بیانیههای تئوریک» نیست. سرگرمی بخشی از زیست روزمرهی مردم است و اگر در آن حضور نداشته باشیم، رقیب تمام این فضا را به نفع خود مصادره خواهد کرد. به بیان ساده، اگر آزادیخواهان نتوانند قبل از تصرف فضای سیاسی، فضای ذهنی مردم را با ابزار سرگرمی به خود اختصاص دهند، پیامشان در هیاهوی سرگرمیهای حکومتی بهسادگی محو خواهد شد.